عید92

پسر گلم خیلی وقته نمیرسم وبلاگتو بنویسم ببخش مامانو گرفتاریم زیاده ولی لحظه به لحظم کنار تو و لذت بردن از وجودت میگذره دیگه واسه خودت مردی شدی خیلی قشنگ و واضح صحبت میکنی فقط به ک میگی چ  و گ رو میگی د مثلا وقتی میخوای بگی کیک میگی چچ یا میخوای بگی میگم بیا میگی میدم بیا که خیلی صحبت کردنتو شیرین تر میکنه مخصوصا وقتی عصبانی میشی در حال حاضر دارم کارتهای صد آفرینو باهات کار میکنم البته اگر شیطونیای شما بذاره امسال عید هفته اول که با دید و بازدید سپری شد و شما تونستی وقت بیشتری رو با پدرت بگذرونی و هفته دوم هم آماده سفر شدیم و رفتیم کیش اولین باری بود که با شما به کیش میرفتیم خیلی خیلی خیلی خوش گذشت از اینکه میدیدم شما انقدر هیجان زده بودی و خوشحالی کیف میکردم سوار کشتی شدیم باغ پرنده ها و پارک دلفینها رفتیم هر شبم که تو رستورانها بزن و بکوب بود و شما هم ما رو بیچاره میکردی میگفتی دودو میخوام آخر سر تو رستوران شاندیز انقدر گریه کردی بردنت اون بالا دودو زدی و با محمد معروف رستوران کلی رفیق شدی در ضمن منو خاله ندا هم سوار پاراسل شدیم کلی روحیمون عوض شد.

اینم چند تا عکس از پسر خوشگلم

عکس پسر مامان با شیر دریایی

قهرمان مامان با اگیوانا

قربون نگاه کردنت برم

میگفتی به آقاهه بگو بره من میخوام خودم راننددی کنم

حسابی آببازی کردی

 محو دریا شده بودی گهگاهي هم يه خنده اي رو لبت ميومد