شنتياشنتيا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه سن داره

قهرمانم,عشقم,امیدم

شيطونياي آقا شنتيا

1390/3/23 13:49
نویسنده : مامان الهام
591 بازدید
اشتراک گذاری

هزار ماشاال.. اميد مامان خيلي شيطون شدي ديگه هممون كم آورديم فقط ميخواي باهات بازي كنيم ،اگر مادانا و خاله ندا و خاله اكرم نبودند من از پست بر نميومدم با تمام اين شيطونيات خيليم شيرين شدي همش فكر ميكنم خيلي دلم براي اين روزات تنگ ميشه پسر مامان شش روز به تولدت مونده باورم نميشه پسرم يكساله شده انگار همين ديروز بود ممنون براي اون لحظات شيريني كه براي مامانت ساختي نميگم سختي نداشت مخصوصا ماهاي اول تولدت خيلي بهم فشار اومده بود ولي مامانت فقط شيرينياش يادشه تنها چيزي كه از خدا ميخوام سلامتيت و موفقيتت تو زندگيته ،اينو بدون تا هستم هميشه عاشقتم و كنارت.

راستي ماماني جديدا تمام اسباب بازياتو دور اتاق ميچينم هر كدومو به اسمشون ميگم سرتو به سمتش برميگردوني يه عروسك پيشي داري خيلي دوسش داري فقط نميدونم چرا بهش ميگي گيت تا از خواب پا ميشي ميگي گيت گيت يه كتابم داري به اسم مي می ني داستان گم شدن يه بچه ميميونه اونم به اسم ميشناسي الهي مامانت دورت بگرده جديدا آبميوه و شيرتو با ني ميخوري خيلي اينكارت با نمكه البته دست مادانا درد نكنه كه خيلي باهات تمرين كرده ،شنتيا مامان تا ازت غافل ميشيم تمام كفشهاي جا كفشيو خالي ميكني ، دستمال كاغذيارو دونه دونه از جاش ميكشي بيرون تمام لباساي مامانو از كشو در مياري يا جلوي تلويزيوني با كلي خراب كاري، كم كم دستتو ميگيري به مبلو و ميز راه ميري با يه عالمه كاراي ديگه كه برات سر فرصت مينويسم ،جز تو كي ميتونه عزيز من باشه كي ميتون تو قلب من جاشه همه چيزم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)