شنتياشنتيا، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

قهرمانم,عشقم,امیدم

شنتيا پيكاسو

  مامانی، بابا سه شنبه۱۲/۱۱/۸۹ اومد تهران رفتیم برات بوم و گواش گرفتیم بعدش رفتیم خونه مادانا شما با کف دستو و پات شروع کردی نقاشی کردن اگر بدونی با خودتو خونه چکار کردی دو ساعت حموم کردنت طول کشید مامانی خیلی خوشحال بودی ازت فیلمم گرفتیم خلاصه اولین نقاشیتو با حضور بابا رضا مامان الهام مادانا و خاله ندادر ۸ ماهگیت کشیدی خیلی روز خوب و پر هیجانی بود. ...
31 خرداد 1392

اولين آتليه

شنتيا مامان ۸ بهمن براي اولين با خاله ندا رفتيم آتليه خيلي شيطوني كردي انقدر خسته شده بوديم تا رسيديم خونه بيهوش شديم ولي خستگيم در رفت وقتي عكساتو ديدم.انشاءا.. براي داماديت بري آتليه   ...
31 خرداد 1392

همکارای شیطون مامان

کپل مامان صبح كه اومدم سر كار ديدم همكاراي مامان با عكس شما نقاشی كردند گذاشتند تو دسکتاپ کلیم بهشون خوش گذشته و خندیدند (حالا دارم براشون) میکشمشون ...
31 خرداد 1392

اولین زمستون

تپلو مامان ديروز برف قشنگي اومد خيلي خوشحال شدم چون نرسيده بودم ازت تو برف امسال عكس بگيرم همش ميگفتم پسرم تو اولين زمستونش عكس نداره خدا دوستمون داشت يه روزي برف اومد كه مامانتم تعطيل بود با هم رفتيم تو حياط برف بازي كرديم ازتم چند تا عكس گرفتم. ...
31 خرداد 1392

پیشی مامان

م....م...م...اگه گفتی مامان یعنی چی ،بله پسر گلم این مدل صدا درآوردن شماست وقتی یه پیشی میبینی کلی ذوق زده میشی جدیدا خیلی از حیوونا خوشت اومده تصمیم داشتم برات یه پرنده بگیرم ترسیدم برات خوب نباشه آخه بعضیا میگن پرنده اومد نیومد داره و امکان آلرژی، برای همین اگر بشه تصمیم دارم یک آکواریوم بگیرم تا پسرم کلی ذوق کنه. راستی پسرم مبارکت باشه دیروز رفتم لباس برای پاییزت گرفتم البته کلی خرج رو دست مامانت گذاشتی ولی چکار کنم عاشق تیپتم،همه بهم میگن الهام انقدر پول لباس برای بچه نده ولی مامانت وقتی میبینه پسرش خوشگل شده کلی لذت میبره.     ...
31 خرداد 1392

دندون سوم

پسر گل مامان یه دندون خوشگل دیگه نیش زد الهی مامانت بمیره که انقدر صبوری دارم بزرگ شدنتو روزبه روز میبینم مامانتو ببخش که دیر به دیر خاطراتتو مینویسه آخه مامانی اینور سال خیلی سرم شلوغه دیروز با خاله ندا بردیمت پارک عاشق تاب بازی هستی خیلی پارکو دوست داری با بچه های همسن خودتم  خوب ارتباط برقرار میکنی کلی روحیت عوض شد یه بادکنک قرمزم برات گرفتم که انقدر تکونش دادی بادش خالی شد. پنج شنبه هم خاله مژی اومد خونمون برات یه بلوز  با یه سگ خوشگل تبل زن برای عیدیو و کادوی دندونیت آورد کلی کیف کردی بعد ظهر هم میخواستیم ببریمت پارک تا نشستی تو ماشین خوابت برد. ...
31 خرداد 1392

تاب تاب عباسی

 پسر خوبم مامانتو بیچاره کردی هر روز که از سرکار میام با هم ناهار میخوریم بعد خدا خدا میکنم خسته باشیو بخوابی تا منم یه چرتی بزنم بعدشم که از خواب پا میشی دلت دد میخواد تقریبا هر روز با خاله ندا میبریمت پارک کلی تاب بازی میکنی مگه جرات داریم بلندت کنیم  شروع میکنی به نه نه گفتن انقدر سروصدا را میندازی تا دوباره سوار شی الو کلنگم خیلی دوست داری خلاصه یه کاری میکنی که مامان باباهایی که میخوان نی نی هاشونو سوار کنن میگن خانم ولش کن بذار بازیشو کنه منو خاله ندا هم کلی خجالت میکشیم ببین چکار کردی که خاله ندا رفت برات تاب خرید یه تاب خوشگل دیگه غذاتو رو تاب میخوری رو تاب لالا میکنی خلاصه رو تاب داری زندگی میکنی ...
31 خرداد 1392

روز مامان

اين روز و به تمام مامان وبلاگياي عزيز و ماماناي آينده ومخصوصا به مامان عزيز خودم كه عاشقانه مي پرستمش وخاله خوبم و خواهر مهربونم تبريك ميگم امسال اولين ساليه كه من مامانم خيلي خوشحالم و خدا رو شكر ميكنم كه لياقت مادر شدن به من داده و يه پسر خوب و خوشگلو باهوش بهم هديه كرده ديشب اولين كادوي روز مادرو از اميد مامان گرفتم، يه كيف خيلي خوشگل ،ممنون پسر گلم من فقط آرزو دارم تو هميشه سلامت و تو زندگيت موفق باشي و مامانتو خيلي دوست داشته باشي اين برام بهترين هديه ست. راستی پسر گل مامان تو دیروز یه کادوی دیگه ای هم به مامانت دادی که حسابی خوشحالم کرد برای چند ثانیه تونستی رو پاهات وایستی ،الهی مامانت دورت بگرده خدایا ج...
31 خرداد 1392