محرم 91
پسرم امسال بیشتر از هر سال دیگه شور و شوق داشتی برات یه دوقل کوچیک گرفته بودیم بقول خودت دودو خدا رحم کرد پارش کردی و گرنه کار به شکایت میرسید بیچاره همسایه ها از سرو صدای شما خواب نداشتند شبا میرفتی هیئت با دو تا غذای نذری میومدی میگفتی مامان اسام برات غذا گرفتم زودم میرفتی یه قاشق میوردی میگفتی مامان آم کن بهت غذا بدم قربونت برم که حواست به مامانت هست مرد من خیلی ذوق گاو و گوسفندا رو داشتی ولی خبر نداشتی قراره باهاشون چکار کنند فقط یه بار اومدی گفتی مامان داشتند لباسای گاورو در میوردند. محرم امسال به روایت تصویر مامان جان تبل کوچیکتو نمیخواستی میگفتی دودو بزرگ میخوام مامی هم روز عاشورا این دودو بزرگو برات خرید ...
نویسنده :
مامان الهام
14:13