قهرمان مامان شنبه که اومدم خونه مادانا هم خونه بود خونه هم بهم ریخته تمام اسباب بازیات پخشو پلا بود ناهارمو که خوردم خاله شراره زنگ زد تو محل کارش یه اتفاقی افتاده بود که خیلی ناراحتم کرد بعدم با مادانا تصمیم گرفتیم خونرو تمیز کنیم اتاق مادانارو جارو کشیدم رفتم سراغ اتاق خودمون شما هم داشتی بازی میکردی که یک لحظه دیدم یه چیزی گذاشتی تو دهنت نمیذاشتی دهنتو باز کنم با بدبختی بازش کردم دیدم یه تیکه سفال شکسته تو دهنته شب قبل خودت اونو شکسته بودی ، یه تیکش رفته بوده زیر میز آرایش ما ندیده بودیم از هلت داشتی قورتش میدادی که سریع کشیدمش بیرون یکهو دیدم نفست رفت و دهنتم پر خون شد مادانا سریع اومد اونم خیلی ترسیده بود سریع دهنتو شستیم هر کاری ک...